وقتی سخن از آزادی سیاسی و حق مخالفت و نه گفتن برای یک جامعه به میان می آید بیش از همیشه ذهن ها معطوف به شرایط کثیف و شنیع جمهوری اسلامی میشود. بعد از سی سال کشتار و جنایت و به حبس و بند کشیدن کارگران و مخالفين سياسى٬ امروزه نيز هر مخالفتى را که از دل جامعه قد علم ميکند نیز دچار سرنوشتی یکسان میکنند. با پایمال کردن حق و خون مردم به آنها به فکر خودشان درس سکوت میدهند! اين قانون قدرت براساس زور است و قصد دارند تا لحظه آخر سرنگونی در منجلابی که در آن غلت میزنند با کشتار مردم آرامش بگیرند .
اما سی سال تعرض به هويت انسانى شهروندان یک جامعه٬ سی سال زیر پا گذاشتن حقوق زنان و همزمان تعرض و تجاوز به فيزيک و شخصیت زنی که آبستن زیبایی های جهان همیشه و معاصرست٬ تنها اشارتی به گوشه ای از واقعيت تلخ آن جامعه است که زخمش حتى با مرهم سوسیالیسم سالها بر تن و قلب یک جامعه از فاجعه رهانیده شده می ماند .
تعرض به انسان و ساکت کردن آن در مقابل شرایطی که با توجه به نفع حکومت و دولتی اتفاق می افتد نه ابداع این ابوشیخ دلقک های اسلامى که اساسا ساخته و پرداخته منافع طبقاتى و امروز منافع سرمایه است. اینکه اين نظام کارگر را در کارزار بازار مشمئز کننده کار حل میکند و پس از تجزیه تنها اندکی پول که کفاف خرج شبش را هم نمیدهد کف دستش میگذارند و او را به حال خودش رها میکنند٬ ساخته و پرداخته نظامیست که در آن نه بنای سنجش و پیشبرد جامعه بر پایه انسان و حق انکارناپذير او که تماما مانیفست حیات یک نظام گنديده استثمارگر است: سرمايه دارى.
در این میان همیشه صداهای مخالفان با توجه به مدل طبقه حاکم بر جامعه به گونه ای خاموش شده و خواسته ها و امیال انسان در تعرض خفقان و بی عدالتی بورژوازی محو گشته! در قرن بیست و یکم و به عنوان مثال در فرانسه دولت اقدام به اخراج بخشی از کارگران میکند و با از بین بردن یک سری پست ها و منصب های شغلی دولتی به عنوان مثال در موزه هایی همچون لوور٬ طاق پیروزی٬ قلعه کنسیرژری و ... باعث موج شدید اعتراضات کارکنان و کارگران میشود اما در نهایت و با نادیده گرفتن موج اعتراضات وزیر فرهنگ فرانسه "فرانسوا میتران" اعلام می کند که برنامه دولت برای اخراج همچنان ادامه خواهد یافت! اسلاف ميتران در همه جاى دنيا همين سياست را دارند.
این بی تفاوتی به خواست و اعتراض کارگران که بدنه و اکثريت تشکیل دهنده جامعه هستند٬ تصادفى نيست. از دید نگارنده روش سرمايه در قبال کارگر چیزی جز خفقان و محاق سیاسی تعریف نمیشود. زیرا وقتی گوش شنوایی برای شنیدن فریادی که از سر اعتراض و درد سر داده شده نباشد حقیقتی دیگر در پشت پرده نهان است: منافع سرمايه داران. منافعى که چه در دمکراسى و چه در ديکتاتورى بايد مراعات شود. جائى کمتر خشن و جائى با شليک.
تعرض به حقوق برابر انسانها و مسئول نبودن دولت و قدرت ها در قبال آن حقیقت تلخ جهان امروز است که البته در هر گوشه و در هر مدل حکومتی به گونه ای اعمال میشود. گاه بورژوازی پشت "سوسیالیسم" پنهان میشود تا اهداف خود را پیش ببرد و گاه مثل حکومت های دیکتاتوری چون ایران به سیم آخر میزند و هرچه در چنته کثیف و شنیع خود دارد رو میکند . حکومتی که اوج افتخاراتش زندان اوین و کهریزک باشد٬ در پرونده اش جنایاتی چون اعدام های دهه 60 و اتفاقات 18 تیر ثبت شده باشد و در تقویمش با رنگ خون 25 و 28 خرداد و صدها تاریخ دیگر که با خون هزاران انسان به وجود آمده نوشته شده باشد که محلی از اعراب ندارد .
آزادی بیان و آزادی های سیاسی که با اسلامیزه شدن تنها نامشان در صحنه باقی می ماند اما دایره اجرایشان به عاقبتی میرسد که نهایتش سرنوشت ندا ها و سهراب هاست! در این مملکت همه چیز باید حتما اسلامی باشد تا ضمانتی برای پیشبرد اهداف سرمایه داری اسلامی باشد. مذهب بهترین گزینه ایست که از دید صاحبان این حکومت اسلامی دور نمانده. اصطلاحاتی چون "آزادی بیان اسلامی" دموکراسی اسلامی "مردم سالاری دینی" همه و همه خبر از این میدهد که انگار دین و اسلام در تقابل با هر گوشه از حقوق انسانی نقش یک آنتی را بازی میکند .
روز به روز به تعداد زندانی های سیاسی افزوده میشود و هر روز خبر از توقیف و تخته کردن یک نشریه به گوش می رسد٬ مردم را در خیابان های شهر با وقاحت تمام به بند و شکنجه باتوم و ساچمه و سرب و گلوله میبرند تنها برای آنکه صدایی را که از سر اعتراض بلند شده را خاموش کنند. این عکس العمل در قبال اعتراض و آزادی خواهی سیاسی مردم یک ترفند سرمایه داریست. اینها سرمایه دارانی هستند که با دکان و دفتر و دستک مذهبیشان قرارست سر معترض را زیر آب کنند غافل از اینکه این خودشان هستند که در منجلابی که ساختند غوطه ورند !
کمربند خفقانی که برای از بین بردن آزادی های سیاسی و آزادی بیان و در کل مقوله آزادی دور جامعه کشیده اند چیزی ورای گشت ارشاد و بسیج و وزارت اطلاعات است. وقتی در جامعه ای اپوزیسیون فعالیتش به اجبار توحش حکومتی زیر زمینی میشود دیگر آن حکومت چیزی جز تفاله ای از یک سیستم دیکتاتوری نیست . حکومتی که نقد را قبول نمی کند و کسی را که با او به مخالفت بر می آید را با چوبه دار همراه میکند در کدام تعريف از چهارچوب آزادی گنجانده میشود که امروز مورد بحث ما قرار بگیرد؟ این واقعیت که نظام های حکومتی امروز تاب پذیرفتن و دادن حق و حقوق سیاسی وسیع٬ بيقيد و شرط و برابر به مردم را ندارند اگر چه دردناک اما واقعيتى است که منشا آن منافع طبقاتى است. اگر چه رفتار و تاکتیک برخورد با آزادیخواهی سیاسی حکومتها با یکدیگر فرق میکند. مثلا برخوردی که در بالا اشاره شد توسط دولت فرانسه که به نوعی نادیده گرفتن خواسته ها و مخالفت مردم بود در قبال تحجر و ارتجاع جمهوری اسلامی. اما در کل امروز کدام دولت بورژوایی حاضر به این است که مردمش به صورت آزادانه در هر تاریخ و روزی که نیاز بود به خیابان بیایند و اگر دولتی را در تعرض با آزادی دیدند نسبت به سرنگونی اش فعالیت سیاسی کنند؟
هنوز در جهان کلیسا های زیادی وجود دارد که دستشان در جیب مردم است و با پول مردم آنها را سرگرم میکنند تا از اصل ماجرا دور بمانند. به قول لنین: ( برای یک کشیش دعوای دو کارگر بر سر مذهب و دین با ارزش تر از توافق آنها برای شرکت در یک تظاهرات کارگریست)
هنوز و پس از این همه سال در گوشه و کنار جهان آپارتاید جنسی و تبعیض نژادى وجود دارد و در آمریکا هنوز خبر از وضعیت سخت رنگین پوستها به گوش میرسد. آیا اگر آزادی های سیاسی برای مردم و احزاب وجود داشت هنوز هم این اخبار گوش ها و ذهن ها را معطوف حقیقت دردناک خود میکرد؟
کمونیسم بعنوان جنبشى سياسى انتقاد طبقه کارگر به جامعه ایست که در دل خود به واسطه مناسبات سرمایه دارى زشت ترین حادثه ها را در تعرض به انسان ميپروراند. کمونيسم کارگرى جنبش و تفکری است که در برنامه خودش با وضع برقراری آزادی وسیع سیاسی و برابر برای همه رو به این حقیقت گام بر میدارد که در جهان امروز این آحاد جامعه هستند که جهان خود را می سازند و نیازی به هیچ پیغمبر و آقا و آل عبا و شاه و سلطانکی ندارند .
حزب اتحاد کمونیسم کارگری با پرچم حکومت کارگرى و شورائى و در نظر گرفتن آزادی از نوع تمام عیار سوسیالیستی اش با برقرار کردن کمونیسم در جامعه براى پايان دادن به ارتجاع تاريخ و تعرض به آزادى و برابرى و حقوق انسانها با پشتوانه طبقه کارگر و آزاديخواهان جامعه تلاش ميکند. براى جهانی آزاد٬ برابر٬ بدون معیارهائی برای سنجش چون مذهب و رنگ و نژاد و مذهب٬ به سمت دنیایی بهتر!